بنیادگرایی در قالب منش و کنش یکی از مسایل امنیتی جهان امروز است، به گونهای که قلمرویابی و قلمروگستری گروههای بنیادگرای تروریستی بخش کلانی از ادبیات امنیتی جهان را به خود معطوف داشته است. طی یک دهه گذشته منطقه شمال آفریقا برخاسته از بحرانهای داخلی، رقابتهای سیاسی و ایدئولوژیکی منطقهای و مداخله قدرتهای فرامنطقهای کانون پیدایش و گسترش اندیشههای افراطیگرایانه شده، به گونهای که هزینهها و آثار فراوانی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی در پی داشته است. در این میان، شمال قاره آفریقا و بهطور مشخص کشور تونس فرصتهای مناسبی برای رشد و گسترش سازمان بنیادگرای داعش فراهم ساخته است. پژوهش حاضر که ماهیتی توصیفی- تحلیلی دارد و دادهها و اطلاعات مورد نیاز آن به روش کتابخانهای گردآوری شده است در قالب نظریه میدان واحد جونز بر این فرضیه استوار است که عوامل داخلی (بحرانهای اجتماعی) و خارجی (قدرتهای مداخلهگر)، زمینه قلمروگستری سازمانهای بنیادگرای تروریستی مانند داعش را در تونس فراهم آورده است. نتیجه پژوهش نشان داد که شکنندگی دولت، ساختار جغرافیایی و پیوستگیهای ژئوپلیتیکی، به همراه محظورات سیاسی و بینالمللی حاکم بر تونس زمینه قلمرویابی و قلمروگستری داعش را فراهم کرده است، اما عدم همراهی نظام ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی و ناکامی این گروه در فرآیند قلمروداری مانع از پیدایش موجودیت سیاسی- فضایی نوینی شد.