جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای میرغلامی


دوره ۳، شماره ۱ - ( پیاپی ۴ ۱۳۹۲ )
چکیده

نشانه‌شناسی و توجه به معنا و تأثیرات آن بر استفاده‌کنندگان از رویکرد‌های نوینی است که اخیراً استفاده از آن در مطالعات شهری نیز رواج یافته و می‌تواند به‌عنوان ابزاری مناسب و کارآمد در راستای تولید داده‌های کیفی از شهر و زندگی روزمره ساکنان آن مورد استفاده قرار گرفته و طراحان شهری را در شناسایی نشانه‌ها و مفاهیمی که بر آن دلالت دارند، یاری دهد. در این مقاله محله نازی‌آباد تهران به عنوان نمونه ‌موردی از جهت حضور نشانه‌ها، تأثیر آنها و معانی عناصر محیطی بر اقشار مختلف ساکنان و خوانش محیطی بررسی می‌شود. هدف این پژوهش نقد رویکرد نقشه‌های ذهنی لینچ و بررسی تأثیر معانی حاصل از عناصر و نشانه‌های شهری در ایجاد تصویر محیط در ذهن مردم و خوانایی محیط است که با بررسی میدانی محله، تهیه نقشه‌های ذهنی، تکمیل پرسشنامه و سنجش از طریق تصویر از ساکنان محقق می‌گردد. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهند که عناصر لینچی بیشتر به منظور خوانایی محیط و قابلیت ادراک سریع محیط پیرامون به‌کار می‌روند و بیشتر کاربرد عملکردی دارند. ولی انسان‌ها بر اساس تجربه، فرهنگ، گذشته تاریخی، جهان‌بینی و... معانی مختلفی را از عناصر محیطی برداشت نموده و تعابیر ویژه‌ای را بر اساس خوانش نشانه‌های محیطی می‌توانند از محله خود داشته باشند. لذا طراحان شهری می‌توانند تغییرات و طراحی محیطی را با توجه به عناصر حاوی بارهای معنایی در زندگی شخصی و جمعی افراد انجام داده و  امکان ایجاد دلبستگی محیطی را فراهم سازند.
کسری کتاب اللهی، مرتضی میرغلامی، میلاد دوستوندی،
دوره ۵، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده

طرح­های توسعه شهری بایستی متضمن منافع جمعی همه یا اکثر ساکنین باشد. در خلال طرح­های توسعه شهری، بسیاری از مردم متضرر می­شوند لذا ضروری می­نماید مباحث مربوط به تحصیل زمین و مسکن جهت این طرح‌ها مورد بررسی قرار گیرد. در اسلام همواره به بحث عدالت و انصاف توجه ویژه­ای شده است و در ساحت جهان­بینی اسلامی مفاهیم متعددی چون اکرام انسانی، تعادل فضایی، ظلم­ستیزی، انصاف­گرایی، حق­گرایی و ... وجود دارد که نمود عینی آن را می­توان در قواعد فقهی متعددی که بر اخلاق اسلامی تمرکز دارد، مورد بررسی قرار داد. آنچه امروزه به‌عنوان ملاک عمل در تملک اراضی در طرح‌ها مورد استفاده قرار می­گیرد، بهره­مندی از روش­های مبتنی بر اندیشه غرب همچون انتقال حقوق توسعه مالکیت می­باشد. براین اساس سؤالات اصلی پژوهش این است که "۱. رویکرد انتقال حقوق توسعه ((TDR از منظر اندیشه اسلامی چگونه ارزیابی می­شود؟" و "۲. قوانین در زمینه تملک اراضی و انتقال حقوق توسعه چگونه تعریف شده است؟". لذا در این پژوهش با هدف بررسی قوانین مرتبط با طرح‌های توسعه شهری و تطبیق آن‌ها با فقه اسلامی و رویکرد انتقال حقوق توسعه، تحقیقات بر سه بعد، فقهی، اخلاقی و حقوقی در قالب مطالعات اسنادی و بررسی نصوص دینی به انجام می­رسد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و توسعه­ای بوده و ازنظر ماهیت تحلیلی- توصیفی می­باشد. بررسی‌ها نشان می­دهد که اگر قوانین مشارالیه، منطبق بر اصول فقهی- اخلاقی دین مبین اسلام بازبینی گردند و الگوهای در نظر گرفته شده برای تملک دارای کمترین میزان مداخله و همچنین رضایت کامل مالکینی باشد که مالِ آنان در مسیر طرح­های توسعه قرار می­گیرد، می‌توان تلالؤ تحقق احکام اسلامی را در شهرها نظاره­گر بود. در پایان ضمن پاسخگویی به سوالات، پیشنهاد‌هایی جهت بهره­مندی از قواعد فقهی/ اخلاقی مبتنی بر اندیشه اسلامی در طرح­های توسعه شهری ارائه می­گردد.

دوره ۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده

مترو علاوه بر تأمین حمل‌ونقل عمومی، زمینۀ ارتباط شهروندان را با یکدیگر و محیط شهری برقرار می‌کند. ازاین‌رو توجه به مسئلۀ تعاملات اجتماعی و تمهیدات فضا برای تبدیل به مکان‌های شهری حائز اهمیت است.
هدف از انجام این پژوهش، دستیابی به ساختاری در برقراری کیفیت زیست در فضاهای زیرزمینی است که دارای بیانی جامع از مکان‌سازی باشد.
روش‌شناسی پژوهش در این تحقیق، مبتنی بر جمع‌آوری و تحلیل داده‌های متنی و اسنادی و به عبارتی مبتنی بر روش تحقیق کیفی است؛ این جستار نظری متأثر از پارادایم‌های تفسیری، به دنبال تقویت فهم انتقادی از فرایندهای تولید و مصرف در قالب فضای عمومی شهری است.
یافته‌ها نشانگر آن است که فضاهای زیرزمینی شهری برای ایفای نقش به‌عنوان فضاهای شهری بایستی مجموعه کیفیت‌های منحصربه‌فردی را در ساختاری متناسب با نیاز شهروندان ارائه کنند؛ چراکه کیفیت‌های فضای شهری زیرزمینی علاوه بر محدودۀ مشخص فضای شهری، حدودی فراتر را در برمی‌گیرد. این فضاهای شهری را می‌توان در گونه‌های فضای زیست‌شده، فضای ادراک‌شده و فضای پنداشته‌شدۀ شهروندان موردبررسی قرار داد.
در نتیجه‌گیری باید گفت در جهت نیل به نوعی مکان‌سازی، مؤلفه‌های زندگی روزمره شامل کردار فضایی، بازنمایی فضا و فضای بازنمایی در تطابق با کیفیت‌های فضاهای شهری زیرزمینی همچون کیفیت‌های درون فضا، کیفیت‌های میان فضا و کیفیت‌های برون فضایی (خوانایی، همه‌شمولی، سرزندگی، دسترسی‌پذیری، اعتدال، ارائۀ تنوعی از خدمات و امکانات)، بر شکل‌دهی به منظر زندگی روزمرۀ شهروندان اثرگذار هستند و شناسایی این کیفیت‌ها و کنش متقابل زندگی روزمرۀ شهروندان و فضای شهری، می‌تواند منجر به آفرینش مکان و فرایند مکان‌سازی شود
.


دوره ۷، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

سال‌ها است که شهرها به نقاط استراتژیک بروز سیاستهای نئولیبرال در بعد جغرافیایی و مکانی تبدیل گشته‌اند. علارغم ظاهر جهانی، سیاست‌های نئولیبرالیسم، به عنوان هژمونی غالب فضای اقتصاد سیاسی دهه‌های اخیر، هیچ‌گاه به یک شیوه واحد در اشکال شهری تبلور نیافته اند. زمینه‌ی اقتصادی-سیاسی موجود و شیوه‌های تولید، تعیین کننده‌ی نحوه‌ی بروز نئولیبرالیسم هستند(نئولیبرالیسم به‌واقع موجود). از طرف دیگر، نئولیبرالیسم به‌شدت "روش‌مند" است و با فرایندی کاملا برنامه‌ریزی‌شده شکل شهر را به منظور جانمایی، باز‌آرایی و جابجایی بنگاه‌های اقتصادی خویش متحول می‌گرداند. این دو ویژگی شکل‌دهنده‌ی "پروژه ‌بازسازی‌ نئولیبرال" هستند. درک شکل شهری از خلال فرایند بازسازی نئولیبرال، هدف این مقاله را تشکیل می‌دهد. در این راستا، پس از تعریف چارچوب نظری براساس دو رویکرد متمایز و درعین‌حال درهم‌تنیده‌ی مطرح در ادبیات موضوع(راجر کیل، و برنر و تئودر)، سه لایه‌ی کارکردی پروژه بازسازی نئولیبرال در شهر تشخیص داده شده است: لایه عملکردی، لایه ساختاری و لایه تحول حس مشترک؛ سپس شاخص‌های ساختاری نئولیبرالیسم در شهر، در دو مرحله مجزا از فرایند نئولیبرالیزه‌شدن، یعنی مکانیزم جهان-محلی شدن و مکانیزم شهرگرایی نئولیبرال، در سه گروه کالبدی-فضایی، اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-‌اقتصادی در قالب ماتریس شاخص‌ها تبیین گشته‌اند. ماتریس حاصله، ابزاری اولیه‌ برای تحلیل فرایند نئولیبرالیزه‌شدن مکان‌های جغرافیایی و شهری در سه مقیاس محلی، ملی و جهانی است، و نشان می‌دهد نئولیبرالیسم از طریق تحول اقتصاد سیاسی در مقیاس جهانی، دخالت در فناوری‌های قدرت در مقیاس ملی، و تغییر در کیفیت زندگی روزمره در مقیاس محلی بر شهر اثر می‌گذارد.

دوره ۲۳، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده

روش تحقیق در این پژوهش کیفی از نوع توصیفی –تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی و کتابخانه‌ای بوده است که با قیاس تطبیقی تکمیل گردید.ابتدا مؤلفه‌های تجربه شده بین‌المللی در دانش ارزیابی تطبیقی شناسایی‌شده و سپس مبتنی بر شرایط ایران و چهار کشور مسلمان دیگر مؤلفه‌های ۷ گانه و ۴ گانه در ابعاد "محتوایی" و" رویه‌ای" برای مفاهیم "برنامه‌ریزی" و "برنامه‌ریزی فضایی" تدوین‌شده و قیاس تطبیقی برای وضعیت ۵ کشور صورت پذیرفت.
 بر اساس یافته‌ها در حوزه نظری (اسنادی- محتوایی) نظام برنامه‌ریزی کلان اغلب کشورهای موردبررسی مشابه هم و نیز همسو با کشورهای پیشرفته‌تر صنعتی با شدت و ضعف‌های مختصری بوده ولیکن در حوزه عمل (رویه-نتیجه) تفاوت‌های موجود بسیار محسوس بوده‌اند. این وضعیت در برنامه‌ریزی فضایی این کشورها ضعیف‌تر از برنامه‌ریزی کلان آن‌ها بوده است.
یافته‌های نهایی نشان دادند که در" نظام برنامه‌ریزی کلان "، تمام کشورها دارای افق برنامه‌ریزی مداوم با دوره‌های مشخص، رویکرد غالب اقتصادی، مشارکت‌پذیری پایین و شریعت پذیری گفتمانی قوی ولی اجرایی ضعیف بوده‌اند.در "نظام برنامه‌ریزی فضایی" ،ایران در مؤلفه‌های سطوح سلسله‌مراتبی برنامه‌ریزی ، رویکرد و مکانیسم برنامه‌ریزی فضایی،و ساختار سازمانی  مشابه ۴ کشور دیگر و در مؤلفه  سیستم اجرا- کنترل -نظارت عقب‌تر از ۴ کشور هم‌وزن خود بوده است ، درمجموع مالزی در غالب معیارها و سپس ترکیه پیش‌تر از ایران، مصر و عربستان بوده‌اند.


صفحه ۱ از ۱